هنر و سرگرمیادبیات

الکساندر Dyuma فلس: بیوگرافی، زندگی شخصی و کار

فلس الکساندر Dyuma یک زندگی طولانی خلاق و غنی، که در سایت یک اثر ادبی و عاشقانه طوفانی بود. ما از او در محصول "بانوی Camellias" شناخته شده است. بزرگ Dzhuzeppe وردی تشکیل شده اپرا "لا Traviata"، بر اساس رمان، که فلس دوما نوشت. آن را به یک دعوا میان آهنگساز و نویسنده منجر شد، به عنوان یک موسیقیدان به زحمت نیست به برای اجازه استفاده از رمان به عنوان یک کتاب اشعار بپرسید.

پدر بیهوده و بیمعنی

بیست و دو بیهوده و بیمعنی پدر الکساندر دوما در دفتر دوک اورلئان خدمت کرده است، از او دست خط فوق العاده بود. او به طور خلاصه زندگی شخصی او با یک خیاط کاترینا الب، زیبا، شسته و رفته و آرام گره خورده است. وقتی به چیزی که فقیر در صبح گل آلود بود، آن را بسیار ناراحت است جوان الکساندر، از او برای ازدواج یا برای یک نوزاد آماده نیست. مواد اضافی و مراقبت فیزیکی او لازم نیست. الکساندر - 1824 ژوئیه 28، کاترین به هنگام تولد به یک پسر که به افتخار پدرش بود تعمید داد. این است که با حساسیت زیادی و عشق متعلق به کودک است. اما پدر من در این زمان در جستجوی الهام جدید موسیقی بود. درباره پسرش، او به یاد تنها هفت سال بعد، از او شکایت کرد، به تصویب رسید و در یک مدرسه شبانه روزی برای آموزش و پرورش به نه سال ارسال می شود. کاترینا الب به پول برای زندگی، شد حاوی یک اتاق مطالعه کوچک است.

در حال رشد

پسر از پسر نامشروع برای مدت طولانی بود رنج می برد. هنگامی که او بزرگ شده و یک مرد جوان، شد، سپس به عنوان یک مرد از دید، به درک ماهیت بیهوده و بیمعنی پدر مزاج. دوما شروع به درک که پدر به عنوان یک دوست بزرگ، یک نویسنده بزرگ و یک پدر بد است. توهین گذشت، و رابطه بین آنها را بهبود بخشد. جذاب، مهربان، سخاوتمند، هنگامی که پول - این الکساندر دوما پدر و پسر او را دوست داشتم کودک به عنوان احمقانه، نه به عنوان یک سال بالغ عاقل، مردی که در خانه اغلب مجموع مضحک از یک صد فرانک بود. آنها یکدیگر را دوست داشت، اما، متاسفانه، نمی توانستند با هم زندگی می کنند که اغلب کج خلقی. این یک عمر طول بکشد. مرد جوان تصمیم گرفت که ارائه می شود. او همچنین استعداد ادبی، اما به متفاوت انجام شد.

ظاهر

این یک مرد قد بلند خوش تیپ با شانه های پهن و یک نگاه رویایی بود. استقرار طبیعت افتخار خود خیانت کرده. در بیست سال، او پر از قدرت و سلامت، قهوه ای روشن مو فرفری رو باز خود را با ویژگی های منظم جذاب بود. خیاط حساب برای کت پارچه مد روز، با کراوات برف سفید و جلیقه از اوج، به ارمغان آورد از انگلستان، پرداخت نشده بود، اما آن را ندارد او را خسته نکنید. دوما نگه داشته مغرورانه، وضوح و خارج از آن سقوط کرد، اما برای چنین "جلو" پنهان کردن ماهیت حساس که او را از مادرش دریافت کرده است.

ALPHONSINE پلسی

در پاییز سال 1844، در تئاتر، او در بستر دیدم همه فاحشه زیبا شناخته شده است. این بینش الهی بود مانند یک مجسمه پرسلن: قد بلند، فر تیره در چهره سفید و صورتی، گیلاس لب قرمز که پنهان دندان کامل، چشم ها، به عنوان اگر مینای سیاه و سفید، کمر باریک ساخته شده است. این کمال تکمیل لباس سفید نفیس از ساتن، الماس و طلا. در پاریس، مردان برجسته ترین رفتار خوب او و توانایی برای حفظ یک مکالمه تدریس می شود. او به نام خودش ماری Duplessis زن زیبا ترین پایتخت بود. خانه او یک قلعه ی آلاچیق، بی بو، که پر طرفداران او بود. چرا صیغه غنی انتخاب دوستان نزدیک وی یک پسر گدا؟ او به طرز ماهرانه برداشت تا کلید به روح زن رنج، و او آن را باز کرد. او آرامش او، وقتی که من اشک در پوشش سرگرم کننده بود. او به عنوان یک زن احترام گذاشته شود، و برای او او همه طرفداران غنی ترک کرده بودند. اما فقر آن و نگرش گستاخ خود را به پول را به فراق از طریق سال منجر شده است.

مرگ ماری

الکساندر در یک سفر طولانی رفت و نمی دانست که سلامت مورد علاقه خود را به سرعت در حال وخامت است. او تنها بیست و سه سال بود، و او در حال مرگ بود سل. او فروش می رسد تمام جواهرات خود را به درمان می شود، اما هیچ چیز کمک کرد. 1847 فوریه 3 ماری درگذشت. دوما در مورد آن پیدا شده است زمانی که او به مارسی از الجزایر بازگشت. او تمام حروف ماری با عشق عمیق است که هرگز قلب خود را به سمت چپ و رمان نوشت به عنوان خوانده شده "لا خانم AUX Camelias." دوما ساخته شده قهرمان رمان زن افتاده Margaritu Gote به، اما تلاش از شخصیت به آن را به فضائل از پدرش دیدار معشوق او، چشم پوشی از آن، بنابراین به عنوان به خراب کردن آینده ای روشن از یک مرد جوان فروش جواهرات، اسب، و تمام تجملات دیگر زن توبه، الکساندر اختراع شده است.

رمان عاشقانه لمس کردن یک موفقیت سریع به خصوص در زنان داشت. کسانی که ماری می دانست، در نهایت متوجه شدم که فروش خود را برای پول، فقیر بی وقفه برای احساسات صادقانه، که وابسته به پول نیست رنج می برد.

نویسنده از 4 سال خواسته شد تا ارسال نامه بازی بر اساس رمان، معلوم شد که بسیار طولانی است. عمل بر روی صحنه در 18 بعد از ظهر آغاز شد و تنها در اواخر شب به پایان رسید، در ساعت 3. پس از والاتر از طرفداران سرسخت غرقشده دسته نویسنده از گل، زنان گریه و بغل کردن و او شد.

بنابراین در سال 1852، الکساندر Dyuma، جونیور، در فرانسه بسیار محبوب شد. اکنون نام خود را برای همه شناخته شده. او احترام بسیار بزرگ برای زنان است، و از آنها پنهان نیست که نمی خواهند برای روشن کردن یک رابطه که نه غیر الزام آور، و به دنبال ایجاد یک خانواده واقعی دوستانه و قوی است.

بانوی با مروارید

دوما دریافت تمام لذت را از خانم ها از زنان هرزه. در جامعه بالا خانم خود به شدت با نویسنده انجام شده است. فلس دوما، که زندگی شخصی نمی تواند به جدی، آهنگ معقول در 25 سال را وارد کنید یک خانم جوان روسی از سن پترزبورگ، که در پاریس برگزار شد، آزاد از زمان همسر آزار دهنده ملاقات کرد. این کنتس لیدیا Nesselrode بود.

مادر در مشکل او، که آیا چرخش سر سوزن در دخترش. او برای لذت بردن و توالت لوکس پول بی حد و حصر به سر برد، و سپس او را به افسون می خواست نویسنده مد. به طور طبیعی، او نمی تواند مقاومت کند و گرفتار شد. لیدیا در دوست داشتنی دوست داشتنی مروارید، و آن را در مو از موهای سیاه و سفید بر روی گردن ظریف عینک، دستگیره و محبوب را با نام مستعار بود "بانوی با مروارید." این رابطه مورد بحث و شایعات بی اساس بوده است.

لیدیا بلافاصله در روسیه به نام. دوما بعد از او رفت. اما او بازگشت به علت عدم از پول، اما لیدیا نه تنها نامه ارسال کنید، اما همچنین اشاره. او فقط در مورد آن را فراموش کرده. شاهزاده امید Naryshkina، که به زندگی خود را در یک محل بزرگ به مقصد بود - در سال 1852، او در مورد آن از یکی دیگر از زیبایی روسیه به دست. در عین حال، او نوشت: یک رمان که در آن پرداخت کردن با لیدیا اشتباه است، و آن را به نام "بانوی با مروارید."

فرار به پاریس

امید برای شاهزاده های قدیمی بسیار جوان ازدواج کرده بود. از 26 سال خود را، او فرار به پاریس و فراموش نکنید که به همراه و جواهرات، و دختر، توضیح داد که آب و هوا روسیه برای سلامتی او است. او دور توسط یک نویسنده انجام شد شاهزاده خواست تا به او طلاق بدهد، اما شوهرش خودداری کرد. این پشتیبانی از او را امپراتور. به مدت شش سال سه تن از آنها در ویلا، که خریداری ناریشکین زندگی می کردند.

در طی این مدت، نویسنده اغلب با پدر خود اختلاف، سرزنش که ضعیف او تحصیل کرده است. در مورد این موضوع، او نوشت: "عوضی" از بازی، "مسرفان پدر"، و در همان زمان او را دیدم پدر بهترین خود را دوست. در همان زمان، آن است که درک ضعیف شاهزاده خانم خود را با چشم آبی کمرنگ بیش از حد متفاوت شرایطی که آنها را پرورش بود. آنها یک دختر، ماریا اسکندریه در سال 1860 بود. در سال 1864، زمانی که ناریشکین قدیمی فوت کرد، آنها با هم ازدواج کردند و آنها دختر دیگری جانین در سال 1867 بود. پس از آن، شخصیت نادژدا ایوانوا به مشکوک و زشت غیر ممکن شد. او خیانت و رسوایی شوهر خوش تیپ مشکوک. در پایان، نویسنده واقعا خسته و امر در سمت حال، زن خود را طلاق است. و در سال 1870، آن را دوما تبدیل شده است. پسر او را در خانه در Villers-Cotterets، که نویسنده رمان اسرار امیز را دوست خاک سپرده شد.

امه Desclee

او در یک خانواده ثروتمند بورژوا بزرگ شد و آموزش و پرورش خوب دریافت کرده است. پدر او، یک وکیل، ورشکسته، و دختر تصمیم گرفت که آن را می توانید بر روی صحنه بدرخشد. اما کار نمی، سپس آن را یک زن نگه داشته شد، به عنوان زیبایی او بود، به اشغال نمی کند. شوخ، که به نقل از کل از پاریس، او رفت و برگشت به تئاتر و تقریبا تمام اروپا سفر کرد. او را فتح ایتالیا، بروکسل. با دوما امه اولین بار در یک توپ لباس ملاقات کرد. دوما دیدم او بازی در خارج از کشور، و معتقد بودند که او با استعداد و زیبا بود. او اصرار داشت که در پاریس، او را به گروه تئاتر گرفته شده است. اولین پیروزی بود. بر اساس منافع مشترک (هنوز هم فلس دوما قطعات برای تئاتر نوشت)، آنها عاشق یکدیگر، هر چند، و آن را نگه دارید از خود. وقتی ایمی بود اجرای نه، او به تنهایی در این کشور زندگی می کردند. شرکت او نوعی سگ پشمالوی باهوش، طوطی و بنده Caesarina بود. استقلال سختی آن اما او اتصالات غیر قانونی را نمی خواهم.

از نظر اخلاقی نمایشنامه نویس او حمایت. او به او یک نقش در نمایشنامه «مهمان عروسی" "همسر کلودیا" را برای او "شاهزاده جورج" نوشت. در آثار او، او تلاش برای حل مشکلات اخلاقی زن و مرد. رساله او در مورد این موضوع باعث سر و صدای زیادی. حالا یک بازی جدید برای Desclee نوشته شده است "آقای آلفونس." اما او احساس بیمار، پزشکان او را نشانه ای از سرطان یافت. هنگامی که او در سال 1874 درگذشت، آن دفن کل از پاریس.

بازی، برگزار شد آن بازی بازیگر دیگر، و زبان یک کلمه جدید "رقاص" که به معنای یک مرد که در هزینه زنان (مرد فاسد، مؤسسه های روسپی گری) زندگی می کند غنی شده بود.

آکادمی فرانسه

در طول زندگی از پسر الکساندر دوما او یک مرد ثروتمند و کلاسیک شناخته شد. این در مورد کوچک باقی مانده است. او به درخواست به آکادمی متقاعد شد. در سال 1875، 11 فوریه، آن را به عنوان مقدس "جاودانه." او کاملا شایسته این عنوان بود. در اینجا آثار که توسط الکساندر دوما نوشته شده است. کتاب "تریستان Ryzhy" (رمان تاریخی)، "نایب السلطنه Myustel" (رمان)، یک رمان "بانوی با مروارید"، "ها Delo کلمانسو"، "دکتر Servan"، "رمان یک زن" در مسائل مهم اجتماعی را لمس کرد و روح قهرمانان پرداخته شده است. همراه با Zhorzh شن و ماسه ، او نوشت "مارکی د Villiers" و به او حقوق خود. علاوه بر این، او سخت کار و موفقیت به عنوان یک نمایشنامه نویس کار کرده است. در این مقام، استعداد خود را به شدت استقبال مینماید و مخاطب، و پدر خود او بود. او همچنین روزنامه نگار بسیار عالی است، که بسیاری از روزنامه ها، مجلات موضعی آزاد شده بود.

ازدواج آخرین

در حال کاهش است از زندگی الکساندر دوما فلس به یک ازدواج دوم با خانم هنریته اسکالا است، که به رابطه از 1887 حفظ جرأت. او جوان تر از چهل سال بود. آنها پس از مرگ Naryshkina در ژوئیه 1895 ازدواج کردند و چهار ماه بعد فوت کرد.

نتیجه

او در گورستان از Montmartre در پاریس، یک صد متر دور از ماری Duplessis خاک سپرده شد، تنها زن او را دوست. او آن را به یاد تمام عمر خود را و به شدت پشیمان ازدواج اول خود.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.birmiss.com. Theme powered by WordPress.