هنر و سرگرمیادبیات

"سه گانه کوچولو" چخوف. ویژگی های ترکیب، تجزیه و تحلیل و خلاصه ای از کالا

در سال 1898، نمایشنامه نویس روسی آنتون پاولویچ Chehov از "کوچولو سه گانه" که باز یک موضوع جدید است که منعکس کننده زندگی یک بخش خاصی از جامعه روسیه، مصمم به ادامه تحصیل داد. موضوع خواهد بود بسیار گسترده است، و نویسنده آن را به نام "futlyarschina". جداسازی، انزوا، "جهان خود را"، که در آن هیچ جایی برای افراد دیگر وجود دارد، از جمله ویژگی های مشخصه از "مرد در مورد."

"سه گانه کوچولو" داستان چخوف خلقت

با توجه به دانشمندان از نویسنده بزرگ، او پیشنهاد ایده از یک سه گانه لو نیکلایویچ تولستوی. آنتون چخوف، "کوچولو سه گانه" که در آن "اولین نشانه" تبدیل شد، قرار است به ایجاد یک سری از آثار در مورد ویژگی های "زندگی futlyarnoy" مردم، اما او قادر به ارسال تنها سه داستان، و پس از آن نویسنده در تلاش خلاق خود را نا امید شده بود. او در مورد وضعیت از روح خود گفت: "نوشتن مطلوب نیست، شما در مورد چگونگی خسته کننده، تازه، غذا بدون چربی، بو و بی مزه ارسال ..."

"سه گانه کوچولو" چخوف ترکیب خاص

هر سه داستان توسط طرح مشترک ترکیبی که نشان دهنده جوهر از هر صحنه متحد شده اند. "سه گانه کوچولو" از چخوف، که شامل سه داستان: "انسان در یک مورد"، "سفرسها" و "درباره عشق"، در سال 1898 منتشر شد. سه گانه جایگاه آن در میان آثار جاودانه از نویسنده بزرگ روسی گرفته شده است.

"سه گانه کوچولو"، خلاصه ای از

سه گانه، و همچنین هر اثر ادبی، باید صحنه خاص باشد. "کوچک سه گانه" چخوف است که در اصل از "راوی و مخاطب" بر اساس، چخوف سه دوست آغوش، که برای سال های طولانی دوستی برای به اشتراک گذاری با یکدیگر داستان های زندگی خود پیوست. این معلم روستایی ورزشگاه کسی Burqin، دامپزشک ایوان ایوانویچ Chimsha هیمالیا و آلخین، تحصیل مرد میانسال، که در این ملک از پدرش، که ارث خود را ترک زندگی می کند.

"مرد در یک مورد"

"در لبه روستای Mironositskoe در انبار یونجه بزرگتر پروکوفیف، حل و فصل کردن برای شب اواخر شکارچیان ... بود" آغاز می شود داستان Antona در chehova به "مرد در یک مورد". این شکارچیان Burqin و ایوان Chimsha هیمالیا بود. نشسته و به راحتی در یونجه، دوستان صحبت کردن. خواب آلود نیست، و بورکینا شروع داستان یک همکار، یک معلم از زبان یونانی بلیکوف برای گفتن.

بلیکوف عجیب و غریب

عجیب و غریب بلیکوف همیشه عینک کت پشمی عایق، جلشس و چتر. او چنان در هر زمان از سال راه می رفت، و در تابستان بیش از حد. معلم وسایل شخصی خود را با دقت در موارد خاص و cheholchiki بسته بندی شده. ساعت مچی، چاقوی جیبی، گذاشته خود انفیه جعبه بر روی جعبه، که او همیشه با او انجام شده است. چنین اقدامی غیر معمول هنوز شکل نگرفته است، و پیر مرد توضیح داد تمایل خود را به محافظت از خود از تاثیر محیط زیست، او استدلال شرح زیر است: "... و ناگهان اتفاق می افتد چیزی، از ...".

بلیکوف به طور مداوم ایجاد دفاع از خود، و کل شهر خندیدند معلم بیچاره، با توجه به آن نشانه ای از هوس جنون آسان است. اما به عنوان یک معلم، او یک عملکرد خوب توسط دانش آموزان از موضوع اصلی آن بود رضایت بخش نیست، سپس آن را و لمس نیست. بلیکوف تنهایی زندگی می کرد، ترس به ازدواج، به دلیل غیر این صورت، و همسرش را مجبور به در یک کیسه قرار داده است.

اما در مدرسه آمد معلم جدید - یک معلم جغرافیا و تاریخ، میخائیل کووالنکو. او به تازگی به شهر با خواهر او، Varenka، جذاب سی ناقص ویژه آمد، لبخند بی قراری. کل مدرسه خوش مشرب Varenka را تسخیر کرده بود، آیا این سرنوشت و بلیکوف فرار نیست. او حتی گاهی اوقات تبدیل به یک با یک زن جوان راه رفتن، و راه رفتن او مدعی دلتنگی که "ازدواج - یک چیز بسیار جدی" باربارا به او گوش نمی بسیار نزدیک است، و به زودی اخلاق او در دسترس نباشد خسته شدم.

هنگامی که من میشا بلیکوف و Varenka کووالنکو، ملاقات کرد زمانی که آنها دوچرخه سوار. به دنبال از صورت خود را، او را دیدم دو نفر رایگان خوش شانس، و تمام جهان برای او وارونه. شوکه بلیکوف روز بعد مرد به خانه آمد کووالنکو، که مایل به اثبات چگونه آن را غیر عاقلانه است - به دوچرخه سواری، زشت و خطرناک، زشت و بد. Varenka خانه نبود، و مایکل رفت و همتای خود بر روی پله ها کشیده می شود.

و سپس، و باربارا رفت. او خندید خوش، به عنوان شاهد بلیکوف بلغزد از پله ها. و او از آنچه اتفاق افتاده بود که به سختی به خانه و به رختخواب خود را در زمان شوکه شده بود. بیمار به مدت یک ماه، و از یک اختلال روانی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه، هر کس آن را می خواستم "پادشاهی آسمان"، و فکر را به خود: "خب، در نهایت مرد یک مورد واقعی، که در حال حاضر آن را از هر گونه مشکل را محافظت می کند"

انگور فرنگی

"سه گانه کوچولو" چخوف شامل یکی دیگر از داستان در مورد "futlyarnoy" زندگی انسان معمولی است. هنگامی که Burqin و ایوان ایوانویچ Chimsha-هیمالیا، راه رفتن در امتداد این زمینه، تصمیم به رفتن به دوست خود، پاول کونستانتینویچ آلخین. او به گرمی دوستان قدیمی دعوت به باغ استقبال. دوستان در میان بوته ها بیش از حد رشد از انگور فرنگی و Chimsha هیمالیا نشسته داستان برادرش نیکلای ایوانویچ گفت.

قهرمان با نوزده سال تجربه در خزانه برای حقوق و دستمزد کوچک و به سختی به پایان می رسد دیدار خواهد کرد. و مانند هر انسان محدودیت مالی، او در خواب بود. نیکلای ایوانویچ می خواستم به املاک خود را، یک خانه خوب، و از همه مهمتر، به انگور فرنگی در حال رشد در یک باغ است. نه این که او به مربا از انواع توت ها رسیده را دوست داشت، اما فقط او را می خواهد در مورد آن. سالها گذشت و در همه زمان ها در مقابل چشم رسمی بوته انگور فرنگی ایستاده بود. برای همیشه خرید املاک، نیکولای هر یک پنی، اغلب او هیچ چیزی برای خوردن، تمام پول او را به یک جعبه خورده و آن را در یک کش پنهان می کردند.

هنگامی که زمان آن را به شروع یک خانواده، نیکلای خواستگاری زن بیوه، غنی و بسیار زشت، بد خلق. علاوه بر این، او مسن تر از او تقریبا بیست سال بود. عروسی بازی نکرده - به دلایل اقتصادی، و تمام پول همسرش، نیکلای ایوانویچ آن را در بانک قرار داده است. زندگی از دست به دهان، ما به هر چیزی بروید، به هنگام تولد به کودکان نمی دهد. از این زندگی زن به زودی پس از درگذشت.

رویای تحقق

نیکلای به املاک کوچک با درختان از رشد باز در باغ را خرید و شروع به در لذت خود زندگی می کنند. اولین چیزی که او خریداری بیست بوته انگور فرنگی و همه آنها را کاشته است. سپس او را به نبرد با این گیاه در این نزدیکی هست، که، در قضاوت او، مسموم هوا و انگور فرنگی را از آن رشد نمی آغاز شده است. اقدامات قانونی بی پایان و ویرانگر به نیکلای ایوانویچ بود. و با این حال او احساس مرد را خوشحال هنگامی که صبح به باغ آمد و در بوته انگور فرنگی نگاه کرد.

دو ماه بعد، نیکلای ایوانویچ مریض شد، او مبتلا به سرطان معده تشخیص داده شد. تغذیه نامناسب برای سال های بسیاری، اختلالات عصبی، بی خوابی - این همه بیهوده نبود. هنگامی که او نمی تواند خارج شدن از رختخواب، و مرگ در مورد به رخ بود، خدمتکار ساخته شده از اتاق یک بشقاب پر از انگور فرنگی رسیده است. نیکلای ایوانویچ حتی به او نگاه نمی کند.

در مورد عشق

و در نهایت، "کوچک سه گانه" چخوف کامل داستان در مورد عشق. در صبح، من لود باران. پاول کونستانتینویچ ها Alehin به نام به صبحانه افراد خود ایوان Chimsha هیمالیا و بورکینا که روز گذشته مهمانان او بودند. برای لیکور قهوه شروع به مورد این و آن صحبت می کنید، و Alekhin گفت دوستان عشق داستان است که در جوانان خود را برای او اتفاق افتاده.

هنگامی که پل Roerich قاضی منطقه به عنوان مرد تحصیل کرده که به زبان می داند و به خوبی در قانون آشنا انتخاب شد. در دادگاه، او با معاون رئيس جمهور، Dmitriem Luganovichem، و داشتن روابط دوستانه خوبی بین آنها ملاقات کرد. یک بار، پس از بررسی پیچیده، که به مدت دو روز به طول انجامید، زمانی که همه روش های خسته، Luganovitch آلخین برای شام در خانه اش دعوت کرد.

بنابراین پل K. آنا Alekseevna، همسر Luganovitchs، یک زن جوان بیست و دو ساله، هوشمند، زیبا ملاقات کرد. او بلافاصله در آنا همسر روح pochuvstval. در شام ما در مورد چیزهای بی اهمیت های مختلف، سرگرم کننده صحبت کردیم، سه تن از آنها هر یک از دیگر درک به عنوان اگر آنها با برای سال های بسیاری آشنا بودند. Alekhin اشاره کرد که بین زن و شوهر است درک کامل وجود دارد و مقدار زیادی از آن شگفت زده شد، زیرا آنا A. با ظرافت خود و فرهنگ عمیق داخلی سر و شانه بالا Luganovitchs دیمیتری ساده و سطحی بود.

در همان روز، پل K. متوجه شدم که Anna تمام افکار خود را طول می کشد، در تلاش برای به یاد داشته باشید هر کلمه، هر نگاه. سپس او هیچ ایده که زن جوان در یک سردرگمی بیش از حد آسان بود که بعد از آلخین مرخصی او را گرفت و به خانه اش رفتند. بین آنها کشیده موضوعات نامرئی است که آنها روح ارتباط برقرار کنند.

از آن زمان شروع به آلخین مکرر خانه Luganovitchs، دوستان با آنها ساخته شده و سعی می شود در هر راه مفید است. دیمیتری و آنا، بیش از حد، در بدهی باقی نمی ماند، ارائه شده به کمک مالی هنگامی که پل K. مشکلات با پرداخت بدهی های بیش از پدر نمانده بود. اما برای او مهم تر از همه بود، او می خواست هر لحظه برای دیدن چشمان درخشان از آنا، شنیدن صدای او، در کنار او باشد.

هر دو در حال حاضر در عشق با یکدیگر بودند، اما هر کس می داند که غیر ممکن است که به دریچه به احساسات، آن را هر کس در اطراف شما را نماید و در نهایت خانواده و زندگی از Luganovitchs آلخین از بین ببرد. ما تا به حال به مهار و یا پل K.، نه آنا اجازه نداد عشق برای شکستن رایگان، نگه داشتن آن در یک مورد محکم.

تنها یک بار، زمانی که آنا الف برای درمان به کریمه رفت، آلخین، با قطار او را به تنهایی همراه، من قادر به آغوش دوست دختر خود را و بوسه او بود. او پاسخ داد، با اشک، دوستداران با هم چند دقیقه خوشحال بودند و پس از آن برای همیشه از هم جدا.

"سه گانه کوچولو"، تجزیه و تحلیل

خلاقیت چخوف با توجه به زمان خود در اواخر قرن 19، مشکلات در جامعه روسیه به اندازه کافی بود. "سه گانه کوچولو" چخوف را می توان بر روی هر موضوع، نویسنده بسیاری از داستان ها را می توان بر اساس موضوعی ترکیب ایجاد شده است. و اگر نویسنده بود در این واقعیت از تحقیقات خود را نا امید نیست، و همچنان به انجام، سپس ما را بسیاری از محصولات بیشتر در مورد "futlyarnoy" موضوع داشته باشد. و "سه گانه کمی" چخوف تواند به خوبی تبدیل شدن به یک "سه گانه بزرگ".

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.birmiss.com. Theme powered by WordPress.